((جانم فدای امام نقی علیه السلام))
روزی که شعله بردر آن خانه می کشید بالی ملک به شعله جداگانه می کشید بانوی آسمان وزمین پشت ضرب در اززخم میخ ناله غریبانه می کشید بانوی آسمانی ودامان کهکشان بادست های خسته زبیگانه می کشید مردی که کائنات وفلک بود دست او دشمن دست بسته از این خانه می کشید شلاق ظالمانه ودست پلید خصم سیلی به روی چهره ریحانه می کشید قدیسه مطهره افتاد روی خاک شوق عروج وپرزدن ازلانه می کشید بادست خسته سرمه ایی ازردپای اشک برچشم غم گرفته طبیبانه می کشید ناگه نگاه دوخت به روی حسین خود او را درون سینه چه جانانه می کشید انگاریادش آمده چیزی وبعدازآن ذهنش به روضه های غریبانه می کشید آن لاله های کوچک وآن گوشواره ها آن دست خصم پست ... وقیحانه می کشید گیسوی تاب خورده درآتش به رقص باد مادر به موی دخترخود شانه می کشید عمه به یاد کوچه ایی افتاد ... ومادر و... دستی به روی گونه دردانه می کشید یک یاس دست بسته و یک یاس نیلگون انگارکارداشت به افسانه می کشید پیچید عطرچادر خاکی درون شهر عطری که سوی کوچه و کاشانه می کشید شاعرنداشت طاقت ودرماند و بی رمق نقشی به صفحه بادل دیوانه می کشید اینجا کشید صورت شمعی که سوخته است مصراع بعد صورت پروانه می کشید یافاطمه الزهرا اغیثینی
Design By : Pichak |